Tuesday, September 28, 2010

شست و شوی مغزی در ایران



من از کلاس پنجم ابتدایی، یعنی ۹ سالگی، که انقلاب رخ داد تا دیپلم و کنکور در
۱۶ سالگی در ایران تحت حکومت اسلامی بودم. یک سال بعد از انقلاب، من و خانواده ام مخالف نظام شدیم و بعد از ۲ یا ۳ سال۹۰، درصد هر‌ کس در هر کجا که میشناختم مخالف بود.  در تمام مدت شست و شوی مغزی در دبیرستانهای ایران شکی نداشتم که مزخرفات اسلامی در من اثری نخواهد داشت و مطالعه دروس مزخرف بینش اسلامی برای قبول شدن چیزی نبود جز اراجیفی که از یک گوش میشنوم و از گوش دیگربه در میکنم.
 
  ولی من در اشتباه بودم.  شاید ۱۵ سال زندگی در غرب لازم بود تا من متوجه بعضی نتایج آن  شستشویی های مغزی در این رژیم شوم و تا به امروز، بعد از ۲۴ سال، اثرات آن در من باقیست.  چند مثال می آورم:  ء

تا سال ۲۰۰۲، اگر کسی از شاه تعریف میکرد، من با همه ی مخالفتم با اسلامی ها ، از طرفداران شاه تعجب میکردم  که چطور اینها هنوز در بند آن خواب و رویای قدیم هستند.  فکر میکردم که دست شاه و کارهای او که سالهاست باز شده! این علیرغم مطالعه بسیاری از کتاب ها در مورد انقلاب بود مانند خاطرات مرحوم بختیار. سالها طول کشید تا بتوانم با چشم بی نظر به دست آوردهای شاه نگاه کنم و ببینم که او و پدرش شاید، جامعه شناس، فیلسوف یا دانشمند نبودند ولی به ایران خدمت کردند و شاه حقیقتا" مرد زرنگی در کار سرمایه گذاری و تبلیغات جهانی بود.  

 تا سالها، اگر کسی از اسرائیل طرفداری میکرد، من قبول نمیکردم، چون هر قدر رژیم ایران چرند باشد، در ذهن من این مسئله روشن بود که اسرائیل به زور، کشوری را از دست مردمانی گرفت و آنها را به چادر نشینی و ذلت نشاند.  حتی احترام برای یهودیان برای من مشکل بود.  نه به خاطر فرهنگ ایران بلکه در اثر تبلیغات جمهوری اسلامی در مدت فقط ۸ یا ۹ سال که من در عذاب آنها بودم.

سالها برای من طول کشیده است تا یهودیان و اسرائیلیها ها را دوست بدارم و محترم   بشمارم. از نزدیک باید دوستانی یهودی و اسرائیلی پیدا میکردم و بر خلاف میلم با آنها کار میکردم تا از انسانیت آنها و خوبی های آنها چیزها یاد بگیرم و متوجه شوم که موفقیت به آن است که آنها میکنند و نه آنچه ما در فرهنگ درویش بازی ایرانی اندوخته ایم.
 
    اگر ۸ یا ۹ سال شستشوی مغزی با یک دشمن رژیم چنین کند، وای به حال کسانی که در آن کشور به دنیا می آیند،  در خانواده هایی که بیسوادند یا مذهبی، یا پدرانی که با وجود لیسانس در ایران همسر دوم و سوم میگزینند.
 
من اثرات تربیت رژیم را در تک تک جوانان ایرانی میبینم. مردم شاه پرست و جوانان در ایران امروز به سن دو ملت متفاوت هستند که در اثر جدایی مکانی و زمانی (۳۲ سال) یکدیگر را نمیشناسند.     ء
 

No comments:

Post a Comment