Friday, September 24, 2010

خودکشی صادق هدایت



رسیدن خیام به اینکه اسلام دروغی بیش نیست، شاهکاری نبوده است، چون در زمان خود محمد، یعنی زمان جاهلیت اعراب، بسیاری از دوستان و دشمنان محمد او را باور نمیکردند. اکثریت مردم مکه و یثرب با صدای بلند مخالف محمد بودند چون او خدایان ایشان را انکار میکرد. خود قران پر است از لعنت به این افراد.  ما چقدر بیسواد و بد بخت بودیم که باید صدها سال بگذرد و کسی چون خیام به قران نگاه کند و به ما بگوید اینها حرفهای مفت است.       ء

  هر کسی که قران را جمله به جمله بخواند به ساختگی بودن آن پی میبرد، انگار چند دانشجوی دبیرستانی در مدت زمان خیلی کوتاه، شاید چند شب قبل از مهلت تحویل  پروژه، چند تا کتاب مرجع را کپی کرده و سمبل کرده اند و تحویل معلم داده اند.  چون هر جمله قران چندین غلط املایی، دستوری، تاریخی، علمی، منطقی و نقیض جملات پیش و غیره دارد.  مثالا داستان یوسف و داستان موسی سه چهار بار در قران تکرار میشوند و هر بار یک جمله در میان، جسته گریخته و جا افتاده به طوری که برای درک داستان باید این ۳ یا ۴ تکرار را جمله به جمله به هم دوخت تا داستان معنی بدهد (صحت تاریخی یا شباهت به اصل داستان، قضییه ای دیگر است).   ء

دشمنی خیام با اسلام و تعبیر سیاه و سپید او از آینده نباید موجب دنباله روی ما از تفکر ساده اندیش او باشد.  تفکر خیام منفی و منفعل است و انسان را به شکست یا خودکشی می رساند. آیا کسی تا کنون بر پایه افکار خیام خودکشی نکرده؟ چه مثالی بهتر از صادق هدایت که شیفته ی اشعار خیام  و از اولین ناشرین رباعیات در قرن بیستم در ایران بود.                              ء
 




No comments:

Post a Comment