Sunday, September 12, 2010

اروپا و یونان باستان

مردم در کشورهای غربی (اروپایی ها و نوادگان آنها) از قرن پانزدهم میلادی تا به امروز سعی کرده اند خود را به استانداردهای برتر یونان باستان برسانند. آنها بدون خجالت و حس خواری از یونان نسخه برداری میکردند و سعی میکردند به پای یونانیان برسند و نمیتوانستند ولی ما از غرب با هزار غم و غصه و خجالت و تلخی نسخه برداری کرده و میکنیم و گاه منکر آن میشویم. مردم کوچه و بازار ما به عقب ماندگی ما شکی ندارند و از غرب قرض کرده و میکنند ولی متفکرین ما از شیخ بها تا جلال ال احمد از روی غرور وعقده یا عدم اطلاعات عمیق در مورد غرب با غرب دشمنی کرده و میکنند.

در واقع غربیها از همه کس و هر چیز که به نظرشان مفید یا زیبا آید بی هیچ غصه نسخه برداری میکنند. انواع و اقسام حیوانات، گیاهان و مواد به غرب آمده و پرورش یافته.  به طور مثال در قرن هجدهم، گل رز در اروپا رنگهای محدودی داشت و به طور مکرر شکوفه نمیداد ولی با ورود گلهای ایرانی و چینی، انقلابی در صنعت پرورش این گل پدید آمد و تا به امروز انواع جدیدی از گل به بازار میاید. مثال دیگر، ساز بسیار بدوی "مبیرا" است کهبه خاطرصدای زیبا و عدم احتیاج به کوک کردن مکرر از سال های ۱۹۶۰ تا امروز در آمریکا فروخته میشود و در دست آمریکاییها تبدیل به ساز بسیار وسیع تری با سیستم کوک بسیار جالب تری به نام "اری مبیرا" شده است.

غربیها بدون عقده واصالت محوری، اکثر پدیده های زیبا یا مفید را از تمام دنیا از جمله ایران نسخه برداری میکنند، ولی علاقه ای به بسیاری از تفکرات ایرانی ندارند.  صدها سال پیش افکار ایرانیان به زبانهای اروپایی ترجمه و تحلیل شد.  آنچه در قرون وسطی به درد اروپاییها میخورد را برداشتند و انقلاب رنسانس را با آن شروع کردند، پس از آن هرگز چیز قابل تعمقی در فلسفه ایران ندیدند جز ونهایی سطحی برای پول در آوردن از عوام.آنها علاقه ای جدی به فلسفه حافظ، خیام، سعدی و مولوی ندارند.  از اشعار خیام فقط، قدر این لحظه را دانستن را میگزینند و درسیای بیخیالی آن را نادیده میگیرند. به فلسفه متناقض حافظ و بد آموزی های سعدی کاری ندارند. از مولوی ترجمه هایی غلط میکنند تا با موج سواری بر روی موج "نو ایج" از مردم عامی و مذهب زده استفاده مالی کنند.    

No comments:

Post a Comment