Sunday, September 12, 2010

شعر پارسی، ظاهری مردم پسند و باطنی خالی

شعر پارسی به سان افیونیست مخرب که در لباس فکر ناب، فرهنگ بی عقلی و منطق ستیزی را در میان ایرانیان رواج داده و مانع از توجه عاقلانه به منطق شده است. منطق همچون ریاضیات شرقی و غربی ندارد ولی تداول آن در یونان و غرب باعث شده تا ایرانیان به منطق ناب برچسب ابلهانه یونانی یا غربی بگذارند و از ان اجتناب کنند. این عقل و منطق همچنین سر چشمه ی شک و سوال است که در فرهنگ کورکورانه مذهبی که بر مبنای ایمان است و نه شک جایی نمیتواند داشته باشد.


از میان تمام شاعران منفی باف ایران، ناصر خسرو با زبان بی زبانی قرنها پیش مشکل مردم ایران را خاطر نشان می کند. آنجا که می گوید " از ماست که بر ماست" یا "حجت (ایران) تو منی (منم منم) را ز سر خویش به در کن ... بنگر به عقابی که منی کرد و چه ها خواست" یا "تو چو خود کنی اختر خویش را بد ... مدار از فلک چشم نیک اختری را"

چند نمونه

شیخ سعدی به زیبایی به شما یاد میدهد چگونه با مشکلات امروز ایران مواجه شوید. همه جوابها را از بزرگان ما بخواهید. "با آن‌ که خصـومت نتوان کرد بساز// دستی که به ‌دندان نتوان برد ببوس"


 فلسفه خیام که میگوید "ای رفته به چوگان قضا همچون گوی ...  چپ میخور و راست میرو و هیچ مگوی"  یعنی درست مثل یک توپ بازی بگذار دنیا با تو بازی کنه چون قضا رو نمیشه عوض کرد.



البته حافظ هم رهنمود های دقیقی در مورد مشکلات جامعه کرده " گر آن شيرين پسر خونم بريزد دلا چون شير مادر كن حلالش"



دشمنی با عقل

شیخ بها میگوید:
چند و چند از حكمت‌ يونانيان‌ حكمت‌ ايمانيان‌ را هم‌ بخوان‌
حافظ میگوید:
خرد در زنده رود انداز و می نوش   به گلبانگ جوانان عراقی
مولوی میگوید:
آزمودم عقل دوراندیش را   بعد از این دیوانه سازم خویش را

  :شفیعی کدکنی
" به کجا چنین شتابان ؟ گون از نسیم پرسید دل من گرفته زینجا هوس سفر نداری ز غبار این بیابان ؟ همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم به کجا چنین شتابان ؟ ..."  
آیا این شعر معروف و ورد زبانها بسیار پر معناست؟  گون آرزو میکند بتواند از دام روزگار بد مثل نسیم فرار کند، شاید مثل ایرانیهایی که از ایران فرار کردند.  پس فرار بر قرار کار خوبیست؟  چرا بیخود سعی در تغییر قضا کنیم؟ نه همیشه آماده فرار باشیم بهتر است.

No comments:

Post a Comment