Thursday, September 23, 2010

حفظ آثار ادب پارسی


کتابهاي حافظ، خيام، مولوي و نظامي گنجوي باید جزو گنجینه ادبی ما در دانشگاه ها مطالعه و پاسداری شوند ولی دستمایه فکری و فلسفی مردم و حکومتها نگردند.
در صحنه تاریخ امروز ایران، هم طرفداران دولت از مولوی نقل میکنند هم منتقدانی مثل سروش هم کسانی چون شجریان آنرا با افتخار می خوانند. انسان یاد آن داستان خود مولوی می افتد که میگوید، چهار کس را داد مردی یک درم...

ولی ما نباید با تملق و تعریف بیخود از این شعرا، آنها را تبدیل به بزرگترین متفکران جهان برای مطالعه جوانان خود کنیم چون مطالب بسیار بهتری برای پرورش یک نسل موفق وجود دارد. ء



من سالهای زیادی از عمر خود را هدر مطالعه حافظ، مولوی و خیام کردم که واقعا اتلاف وقت بود. چون در ایران تفکر بر این بود که این الاغ ها نمونه والای تفکر هستند. باورم نمیشود که تا سن سی سالگی اینها را هنوز میخواندم شاید چون کسی از نیتچه به من ...چیزی نگفته بود یا افلاطون و یا کسروی. وقتی روزی این حرف افلاطون را خواندم که در مخالفت با شعر میگفت اشکال آن این است که از طریق احساسات مردم را متقاعد میکند و نه از روی عقل، دیدم انگار سخن مردمان فردا را میشنوم و نه سخنان حکیمی که ۲۴۵۰ سال پیش میزیسته. همین حس در مورد کسروی میشود. چگونه چنین مردی چنین نگرش و شجاعتی داشته است؟

No comments:

Post a Comment