Thursday, September 30, 2010

شباهت برنامه های کامپیوتر و قوانین اجتماعی

باید مقاله ای در مورد شباهت برنامه های کامپیوتر و قوانین اجتماعی بنویسم.  خلاصه اینکه، هر دو آنها احتیاج زیادی به دقت در تعریف واژه ها و بررسی سناریو ها دارند و مردم عادی گاهی دلیل مو از ماست کشیدن یک وکیل را نمیبینند.  برنامه ریزان کامپیوتر و وکلا، آنچنان در تعریف و در "اگر" های احتمالی دقت میکنند تا در دراز مدت مردم عادی مثل من و شما دچار کرش کردن سیستم نشویم.  تا ما با لذت کار خود را با مثالا فیس بوک انجام دهیم و حتی متوجه زحمات ایشان نشویم. منطق و مو از ماست کشی الفبای این هر دو هستند.

همه پرسی

۱
 آیا شما مخالف جمهوری اسلامی هستید؟
۲ 
آیا شما موافق بر کناری کامل حکومت فعلی در ایران هستید؟
۳
آیا شما موافق اصلاحات در ایران بدون برکناری رژیم هستید؟
۴
آیا شما موافق با رأی اکثریت در سیاست های حکومت آینده ایران هستید (به صورت حکومت دمکراتیک) ؟
۵
آیا شما معتقد به یک نظام تک حزبی هستید؟
۶
آیا شما موافق آزادی فردی هستید؟
۷
آیا شما موافق آزادی سخن هستید؟
۸
آیا شما موافق آزادی مذهب هستید؟
 ۹
آیا شما موافق یک نظام پادشاهی هستید؟

جواب خود را به صورت مثال ساده زیر بگذارید:    ء
آری< ۱،۳،۶،۹
خیر< ۲،۵

بقیه جوابهای شما به سوالهای بدون پاسخ به حساب "هنوز نمیدانم" تلقی خواهد شد

فوائد نماز جماعت

از همه با مزه تر برای من این نماز جمعی در مکان های عمومیه.  یعنی بهترین تبلیغ.  اینجا تو آمریکا تو باید به یک بد بختی ساعتی چقدر پول بدی بیاد سر کوچه مثل خل ها یک تابلو را تکون بده برای تبلیغ.  یک آدم متحرک بیشتر توجه میگیره تا تابلو، یا یک ویدئو یا یک مجسمه متحرک، محمد نه تنها مردم خر رو مجانی به این تبلیغ میکشید، بلکه  یک جماعتی رو به این کار وا میداشت که از نظر تبلیغاتی محشره و مردم الاغ رو خوب گول میزنه.  کلا   آدم های کم عقلبیشتر به تبلیغ توجه میکنند.  ء

جمع بندی این نوع تبلیغ:

یک- استفاده از آدم نه تابلو
دو- حرکت شخص شبیه یوگا برای آرامش، منتها بیفایده تر. شخص ورزش هم نکرده ولی تبلیغ موثرتر شده
سه- کاملا مجانی، شخص فکر میکنه یک کار خوبی میکنه، ولی در واقع به همه میگه
من خرم، شما هم خر شین (ظلم به خود و دیگران)   ء
چهار- یک جمع و نه فقط یک نفر تبلیغ بسیار موثر تریه، مردم خیلی راحت تر گول رفتار یک جمع رو میخورن.
پنج - در اماکن عمومی تا همه ببینند.  حال توی وسط خیابان های نیویورک هم نماز میخونند!!  الاغ ها اگر میخواهید با خدا عشق بازی کنین برین تو خونه هاتون.ء

شش و هفت- یک نفر باید در اون گوشه بشینه یک چرندیاتی به نام الله داد بزنه تا همه با هم  بلند شن یا بشینن.  این هم حرکت رو متحد میکنه که باز تبلیغ بهتری میشه هم هر خری که از بغل رد میشه صدای این داد زن رو میشنوه که بفهمه جنس چیه دارن میفروشند. به خودش میگه این جنس الله حتما چیز خوبیه ها به دوستان خر دیگم بگم.   ء 


بزرگترین دلیل جفنگ بودن قرآن

بزرگترین دلیل جفنگ بودن قرآن برای من، متن شکسته پیکسته و سر هم بندی شده آن است.  انشاء یا نوشته یک آدم کم عقل با یک آدم تحصیل کرده خیلی فرق داره.  آدم عاقل یک داستان رو در یک کتاب ۴ بار تکرار نمیکنه یا یک نکته رو ۲۷ بار، ممکنه در طی طول عمراین همه تکرار کنه ولی نه در یک کتاب که مثالا دستورات کامل برای سعادت بشره.


  در برابر هر آیه قران میشه به راحتی ۵ تا ایراد منطقی، گرامری، علمی، تناقضی و غیره ازش گرفت.  فقط کافیه کسی با قدری تحصیلات این کتاب رو باز کنه و بخونه.   ء 


آدم واقعا باید مغز خر خورده باشه تا تقلبی بودن این کتاب رو متوجه نشه.   ء

با قلبتون فکر نکنید، کار رو همیشه بدین دست مغزتون.   ء

 

اهداف شخصی و اهداف جمعی

به نظر میاد هر کس در فیس بوک یک نظر و یک هدف برای ایران فردا داره.  آیا ممکن است ما بین  خودمان رأی گیری کنیم و از رأی اکثریت اطاعت.  آیا شما قدرت اطاعت از فرمآن اکثریت را داری؟  

لازم نیست ما همه یک هدف و نقشه رو داشته باشیم، فقط کافیه به دمکراسی پایبند باشیم.  هیچ اشکالی نداره که همه ایرانی ها در ایران آینده با هم اختلاف نظر داشته باشند و هر کسی یک رایی داشته باشه، این چیز خوبیه در واقع، به شرطی که به رای اکثریت وفا کنند.   ء
  رای اکثریت برای رسیدن به بهترین راه نیست، بلکه برای جلوگیری از ظلم و فساد است. وقتی اکثریت کسی را نمیخواهند، معمولا حق دارند. وقتی اکثریت کسی را برای رهبری میخواهند، ممکن است اشتباه کنند، که در اون صورت بعد از مدتی، میتونند دیگه اون شخص یا رویه رو انتخاب نکنند. متوسط رأی جامعه بهتر از رأی هر حکومت تک حزبی و در نتیجه آماده ی فساده. ء

تهیه آرشیو عکس تمام کسانی که با رژیم کار میکنند. ء

مردم ایران در هر کوچه و بازاری باید عکس پاسدارها، بسیجی ها، پلیس و هر کسی که کوچترین رابطه ای با این نظام دارد را، بگیرند و ثبت کنند. داشتن اسامی بهتر است ولی عکس تنها نیز بسیار مفید میباشد. فردا، پس از سر نگونی رژیم و تشکیل سیستم پلیس نوین برای دستگیری عوامل رژیم، ما باید مطمئن باشیم به چه کسی اسلحه میدهیم و چه کسانی را باید دستگیر کنیم و اشتباهات عراق تکرار نشود. ایجاد چنین آرشیو عکس، در ضمن موجب راندن افراد از مشاغل دولتی امروز و فلج دولت میگردد. ء

بعد از ساقط شدن این حکومت، عناصر آن در همه ی شهر ها دست به اعمال وحشت و ترور خواهند زد، درست مثل افغانستان و عراق، و باید به صورت مسلح آماده برای دفاع از حملات تروریستی باشیم نه به منظور تلافی و آدم کشی بلکه برای دفاع از ثبات. به همین خاطر ثبت قیافه های اشخاص اهمیت دارد تا ما اسلحه به دست دشمن تروریست ندهیم. باید با اتفاقاتی که در عراق افتاد آشنایی پیدا کرد. ء

برای این کار، دوربین های تله زوم بسیار موثرند ولی عکسهای تلفنی، از چند متری، بدون نشانه گرفتن به صورت شخص، که عکاس را لو میدهد، میتواند بسیار کمک کند، مانند از کمر تیر زدن به جای هدفگیری به صورت. با کمی تمرین، میتوان هر روز به طور مخفیانه در حال قدم زدن عکس بسیاری از پاسدارها و گشتهای دولتی را گرفت.ء

هر چه تعداد عکس از یک فرد با یونیفرم از زاویه های مختلف و روزهای مختلف بیشتر باشد، شک و تردید و احتمال اشتباه را در مورد دستگیری شخص کمتر میکند و ترس و واهمه ی بیشتری در او بوجود می آورد تا از همکاری با دولت صرف نظر کند. گرفتن ویدئو ممکن است برای برخی راحت تر باشد. ولی ویدئو معمولا کیفیت کمتری دارد هر چند زوایای مختلف را بیشتر ثبت میکند و احتمال ثبت یک لحظه خوب در آن بیشتر است. صدای تلفن باید ساکت شود تا هنگام گرفتن عکس صدایی تولید نکند و شخص میتواند تظاهر به مکالمه کند.

ثبت مکان عکس و هر خاطره یا علائمی از مامور دولتی نیز بسیار کمک میکند. ء



کسی حرف از کشتار نمیزند؟ من شخصا مخالف کشتن انسانهام. این رژیم به مردم ایران صدمه میزنه و هر کس با آن همکاری میکنه شریک این جرمه. حق دارند با ما مخالف باشند ولی حق صدمه زدن ندارند. مسئله خیلی ساده است.ء

حالا هی گریه کنیم


بله، مردم ایران بد بخت هستند، ما میدونیم.  ما باید متحد شویم. اون رو هم میدونیم، ولی هدفها یکی نیست و نقشه ای نداریم.
 
ما سه چیز نداریم:
                               یک- هدف                       
دو- نقشه ی دقیق برای رسیدن به اون هدف   
سه-  احساس اعتماد به اینکه ما همه به آن هدف و نقشه در اینده احترام خواهیم گذاشت.ء  

حالا هی گریه کنیم که در حق ما ظلم شد. شما رو نمیدونم، ولی من نمیرم پیش دکتر که براش از دردهام بگم و او هم دست من رو بگیره و با هم گریه کنیم.  ء


بعد از سالها که اتوبوس خراب ما کنار جاده افتاده، همه جمع بشیم و با هم هول بدیم بدون اینکه کسی پشت فرمان باشه، یا به آن فرد پشت فرمان اطمینان نداشته باشیم.  چرا فکر میکنید مردم متحد نمیشن؟

این نوشته اینجا مثالا بیشتر حالت آه و ناله است، همون کاری که تازگی ها بسیار مورد پسند است و توجه و طرفداری زیادی رو از ایرانی ها به دست میاره .

نقش های ترسناک ایران باستان







چرا نقش های ایران باستان یا مربوط به آن همه ترسناکند؟ مقیسه کنید با تصاویر یونان باستان.  ء




هر کسی از حزب خود شد یار من

پاینده ایران>> هدف من حزب بازی و اتلاف نیروها نیست. هدف من پیشروی به سوی یک کشور یک حزبی است. من میخواهم که همه مردم مانند اعضأ یک بدن با هم همکاری کنند. نه اینکه هر کس ساز خود را بزند. همه باید یک سوی ریسمان را بکشند.

یکی  از دوستان در فیس بوک


این حرف بالا  تقریبا درست حرف خمینی است که ویدئو ش هم وجود داره. 

هر کسی از حزب خود شد یار من ...


 

احمد کسروی

احمد کسروی واقعا یک نابغه و یک انسان دلیر بود ولی به خدا اعتقاد داشت و دشمن فلسفه یونان بود که هر دوی اینها، به نظر من، نکات منفی ای در تفکر اوست. ء

شعار روز


الدالر اکبر

لا اله الا دالر

بسم دالر الرحمان و الرحیم


الحمد  لدالر رب العالمین

روح منی واشینگتن بت شکنی واشینگتن


 عشق منی  دلار جون  زور شکنی دلار جون

تعریف و تعارف

ما فکر میکنیم فقط خودمون اهل تعریف و تعارف هستیم نه غربیها. فرق ما اینه که ما فقط اهل تعریف و تعارف هستیم. ء

Wednesday, September 29, 2010

مثال دیگر مذهب جغنبوقیه


 
این دین جغنبوقیه که من اینجا مثال آوردم در ضمن گوشه ای هم هست به ادعای محمد به مردم مکه.  او یک سری اشعار بسیار بچه گانه سر هم میکرد و داستانهای تورات رو به صورت خیلی دست و پا شکسته و سرسری، درست مثل کسی که یک چیزی شنیده و جزییات رو فراموش کرده، سر هم بندی میکرد و تکرار میکرد. ماند بچه های خنگ کلاس که از رو دست بچه های زرنگ منویسند و اشتباه هم مینویسند، هم تقلب و هم اشتباه.  بعد میگفت من علم غیب ندارم، میگفت من هم منتظر معجزه هستم ولی هیچ معجزه ای نمیومد.  بعد از ۱۰-۱۲ سال شروع کرد به حمله و جنگ برای پول و تازه اون موقع بود که طبقر وال معمول تاریخ دنیا (اسکندر مقدونی، تیمور لنگ، مغولها، سکاها و بقیه کشور گشاها) وقتی همه دیدن توی این کار او، پول و سکس خوابیده، همه طرفدارش شدن.  بعد هم یک یک خورده جون گرفت، یا شما باید به در دسته دزدها ملحق میشدی یا خشونت حلال بود.  آزادی یوخدی!    ء

 

مشکلات درک فرهنگ غرب



 "چرا کوتاهی خودش رو در خواندن آثار فلاسفه ی غیر ایرانی داره می اندازه گردن اون شعرای ایران؟"

یک- اکثر این آثار به فارسی ترجمه هم نشده بودند و هنوز هم نشدن.       ء
دو- از بچگی تو کله ما کردند که حافظ و سعدی اوج عقل انسانی هستند. هیچ کس به ما 

نگفت که حرفهای اینها در برابر افلاطون و ارسطو به پهن گوسفند هم نمی ارزه چه برسه در برابر نیچه و کیرکگارد.                    ء
 
سه - تو کله ما کرده بودند، مخصوصا بعد از انقلاب، که هر کسی با هنر یا تفکر غربی آشنا بشه "غرب زده" است. من مدتها پس از یادگیری ردیف موسیقی ایرانی، موسیقی کره، ژاپن و هند رو مطالعه میکردم ولی از موسیقی اروپایی پرهیز میکردم. می ترسیدم علاقه مند به اون بشم و از موسیقی خودمون بیزار بشم. که البته بعد از تموم کردن مواد یادگیری از جاهای دیگه، با اقیانوس بی کران موسیقی اروپایی آشنا شدم و صد البته بیزار اون موسیقی درویشی خودمون به غیر از چند استثناء.     ء

چهار- پنج و شش رو بعدا بهت میگم.



آیا ایران راه حل های خودش رو لازم داره؟

خیلی از ایرانیها میگن ایران راه حل های خودش رو لازم داره و راه های ملتهای دیگر برای ما کار نمیکنه.  من میگم توافق یک چیز همگانی و جهانییه، ایرانی و اروپایی نداره. ما هنوز به اون نرسیدیم.  دمکراسی یک نوع توافقه.  آیا شما با دمکراسی موافقید؟  اگر همه ی مردم ایران حوصله و توان مطالعه و رای دادن را ندارند، این حق رو میتونن داشته باشن که هر ۷ نفر، یک نفر رو به عنوان نماینده خود در رای گیری ها انتخاب کنه.

برای رسیدن به سعادت، مردم هر کشوری با هر فرهنگ و نژاد و زبان، کافیه فقط بتونن با هم توافق کنند (ایجاد قانون) و بعد به قولشون پایبند باشن (اطاعت از قانون). درست مثل قوانین رانندگی.  قانون رانندگی مانند منطق، ایرانی و خارجی نداره. ء


Tuesday, September 28, 2010

شست و شوی مغزی در ایران



من از کلاس پنجم ابتدایی، یعنی ۹ سالگی، که انقلاب رخ داد تا دیپلم و کنکور در
۱۶ سالگی در ایران تحت حکومت اسلامی بودم. یک سال بعد از انقلاب، من و خانواده ام مخالف نظام شدیم و بعد از ۲ یا ۳ سال۹۰، درصد هر‌ کس در هر کجا که میشناختم مخالف بود.  در تمام مدت شست و شوی مغزی در دبیرستانهای ایران شکی نداشتم که مزخرفات اسلامی در من اثری نخواهد داشت و مطالعه دروس مزخرف بینش اسلامی برای قبول شدن چیزی نبود جز اراجیفی که از یک گوش میشنوم و از گوش دیگربه در میکنم.
 
  ولی من در اشتباه بودم.  شاید ۱۵ سال زندگی در غرب لازم بود تا من متوجه بعضی نتایج آن  شستشویی های مغزی در این رژیم شوم و تا به امروز، بعد از ۲۴ سال، اثرات آن در من باقیست.  چند مثال می آورم:  ء

تا سال ۲۰۰۲، اگر کسی از شاه تعریف میکرد، من با همه ی مخالفتم با اسلامی ها ، از طرفداران شاه تعجب میکردم  که چطور اینها هنوز در بند آن خواب و رویای قدیم هستند.  فکر میکردم که دست شاه و کارهای او که سالهاست باز شده! این علیرغم مطالعه بسیاری از کتاب ها در مورد انقلاب بود مانند خاطرات مرحوم بختیار. سالها طول کشید تا بتوانم با چشم بی نظر به دست آوردهای شاه نگاه کنم و ببینم که او و پدرش شاید، جامعه شناس، فیلسوف یا دانشمند نبودند ولی به ایران خدمت کردند و شاه حقیقتا" مرد زرنگی در کار سرمایه گذاری و تبلیغات جهانی بود.  

 تا سالها، اگر کسی از اسرائیل طرفداری میکرد، من قبول نمیکردم، چون هر قدر رژیم ایران چرند باشد، در ذهن من این مسئله روشن بود که اسرائیل به زور، کشوری را از دست مردمانی گرفت و آنها را به چادر نشینی و ذلت نشاند.  حتی احترام برای یهودیان برای من مشکل بود.  نه به خاطر فرهنگ ایران بلکه در اثر تبلیغات جمهوری اسلامی در مدت فقط ۸ یا ۹ سال که من در عذاب آنها بودم.

سالها برای من طول کشیده است تا یهودیان و اسرائیلیها ها را دوست بدارم و محترم   بشمارم. از نزدیک باید دوستانی یهودی و اسرائیلی پیدا میکردم و بر خلاف میلم با آنها کار میکردم تا از انسانیت آنها و خوبی های آنها چیزها یاد بگیرم و متوجه شوم که موفقیت به آن است که آنها میکنند و نه آنچه ما در فرهنگ درویش بازی ایرانی اندوخته ایم.
 
    اگر ۸ یا ۹ سال شستشوی مغزی با یک دشمن رژیم چنین کند، وای به حال کسانی که در آن کشور به دنیا می آیند،  در خانواده هایی که بیسوادند یا مذهبی، یا پدرانی که با وجود لیسانس در ایران همسر دوم و سوم میگزینند.
 
من اثرات تربیت رژیم را در تک تک جوانان ایرانی میبینم. مردم شاه پرست و جوانان در ایران امروز به سن دو ملت متفاوت هستند که در اثر جدایی مکانی و زمانی (۳۲ سال) یکدیگر را نمیشناسند.     ء
 

ایجاد قانون واطاعت از قانون

 برای رسیدن به سعادت، مردم هر کشور و هر فرهنگی، کافیه فقط بتونن با هم توافق کنند (ایجاد قانون) و به قولشون پایبند باشن (اطاعت از قانون) ء.

الله اکبر >>>>> $ اکبر

رئیس کمپانی کوکاکولا یا مک دانلد میمیره ولی، اعضا رهبری وسیستم قوانین شرکت برای تولید سود و بقاء آن چنان دقیق برنامه ریزی شده که کمپانی تا نسلها فرزندان رئیس رو به ثروت میرسونه، ولی چند سال بعد از فوت محمد یا روح الله خمینی، حکومت به دست دشمن می افته.  این الله عقلش از وکلای کمپانی های آمریکایی هم کمتره.    ء 

الله اکبر  >>>>>  $ اکبر

جقنبوقیه و جستجو برای اسلام واقعی

آیا شما آزادی مذهب را درک میکنید؟  و واقعا به آن  اعتقاد دارید؟ مثالا اگر در ایران فردا، شخصی واضحا" شیاد، پیدا شد و ادعای پیامبری کرد و با چاپ  کتاب، اجرای برنامه های تلوزیونی و نمازهای گروهی عجیب و غریب در اماکن عمومی هر روز توانست عده زیادی را به دین دروغین خود (به نام جقنبوقیه) جذب  کند و اکثریت آراء مردم را در حرکتهای سیاسی به دست آورد، آیا شما همچنان آماده هستید به چنین کسی احترام بگذارید؟ آزادی مذهب یعنی آزادی برای تمام مذاهب، نه فقط برخی مذاهب شناخته شده.

لطفا، رای بدهید، آری یا نه.      ء


این مذهب جقنبوقیه که من اینجا ساختم دقیقا اشاره به موج انفجار بابیه و  کشتار بابی ها به دست آقای امیر کبیر بود.  این نهضت به سرعت می رفت ایران ۱۵۰ سال پیش رو بگیره.  مردم از دست شیعه به ستوه اومده بودند و دنبال یک چیزی میگشتن و دسته دسته به این فرقه می پیوستند.  ولی این چیز جدید نمیتونه هیچوقت یک دین جدید باشه چون قبولوندنش مشکله و اسلام سر مذهب جدید رو میبره.  اکثر اوقات باید یک انشعاب یا برگشت به اسلام "واقعی" باشه یا تازگی ها یک مذهب قدیم مثل زرتشت (شاید میترا، مانی و مزدک هم به زودی مد روز بشه).

  این جستجو برای اسلام "واقعی" در طول تاریخ ما از علویه بگیر تا شیعه تا اسماعیلیه تا صوفیه و اهل طریقت تا بابیه تا علی شریعتی تا خمینی در صورت کار همه بوده. همه گفتن این درست نیست، بگذار من اصل اسلام محمدی رو نشونتون بدم.  ولی اسلام محمدی وجود نداره همون طور که فلسفه ی حافظ شاید وجود نداشته باشه.  چون ایندو، محمد و حافظ، سر هر بادی حرفشون رو تغییرمی دادند. یک جوری حرف میزدند که نه به نعل بخوره نه به میخ .   ء  هر چی حرفها گنگ تر باشه، مردم بیشتر فکر میکنن تو از یک اسراری خبر داری.  این دو کتاب قران و دیوان دو تا مجموعه شعر هستند که با لهنشون مردم زمان خود رو گول زدند نه با عقل شون.  قرآن لحن اشعار باستانی ایرانی را دارد از نظر ریتم و دیوان حافظ فرم شعرعرب، ولی از نظر قاطی پاتی بودن در افکار، روش قرآن را دنبال میکند.  هیچ مسیر روشنی در این دو نوشته برای رسیدن به سعادت نیست جز نصیحت های زد و نقیض.  پس کسی نمیتونه به اسلام واقعی یا حافظ واقعی برسه همونطور که بی معنیست که ما به یک نقاشی ابستراکت (یا تصویر ابرها در آسمان) نگاه کنیم و بگیم این میخواهد یک دختر، یک خانه یا یک چیزی رو نشون بده و پیامی داره.  ء
رئیس کمپانی کوکاکولا یا مک دانلد میمیره ولی، اعضا رهبری وسیستم قوانین شرکت برای تولید سود و بقاء آن چنان دقیق برنامه ریزی شده که کمپانی تا نسلها فرزندان رئیس رو به ثروت میرسونه، ولی چند سال بعد از فوت محمد یا روح الله خمینی، حکومت به دست دشمن می افته.  این الله عقلش از وکلای کمپانی های آمریکایی هم کمتره.    ء 

الله اکبر  >>>>>  $ اکبر



مذاهب جدید التأسیس

وقتی ما امروز به مبادین مذاهب جدید التأسیس نگاه میکنیم، شاخ میمونیم که طرفداران "ساین تولوژی"، "مورمن" ها یا "بابی" ها باید چقدر کم عقل باشند که به همچین چرندیاتی اعتقاد داشته باشند.  دوستانی که آشنایی ندارندبد نیست یک مطالعه ای بکنند چون دسته کم موجب کلی خنده است. ولی باید خودمون رو جای مردم مکه بگذاریم وقتی محمد آن دعاوی دروغ رو میکرد.  اونها هم احتمالا داشتن شاخ در می آوردند از دروغ های محمد.  یعنی هر آدم نیمه عاقلی باید بتونه بگه این قران سر هم بندی شده است.  ء


اسم مادر موسی با مادر عیسی اشتباه شده، ابراهیم رفت پسرش اسحاق رو سر ببره نه اسماعیل.  کتاب یهودی ها و مسیحی ها رو خدا ننوشته که تحریف شده باشه.  اینها هیچوقت همچنین ادعایی نکردند.  انسان از لخته خون درست نمیشه، نطفه هیچ وقت خون نداره که لخته بشه ...


به همون صورت وقتی عیسی اومد و ادعا های عجیب قریب میکرد، شما باید خودت رو جای یهودی ها بگذاری که آنها هم لابد داشتند شاخ در می آوردند.  ادعا های عیسی به قدری خنده داره که حد نداره.    ء
پس همیشه مذهب جدید التأسیس عجیب به نظر می آیند چون علف باید به دهن بزی بچسبه ...

عقاید  مورمن ها به فارسی، ، کمدی خدایان
http://www.youtube.com/watch?v=ep0rFLD4UxE



Monday, September 27, 2010

لزوم د ین

در صد خوبی (بیش از ۲۵ درصد) از ایرانیان تا دویست سال دیگه هم به اسلام اعتقاد خواهند داشت. بد نیست احترام را بیاموزیم.

 یک دین اصلاح شده و تحت کنترل برای مردمان کم خرد بد نیست. من با درصد زیادی از مردم کم سواد آمریکای مرکزی و جنوبی کار کرده ام و از روی تجربه میگویم که ترک دین برای بعضی از اغشار بسیار مشکل است و از جنایت جلوگیری میکند و به آنها آرامش میدهد.  دین کاتولیک امروزی چیزی است در حد اسلام  رام شده زمان شاه. دین برای بعضی ها ضروری است.   ء

شما وقتی با کودکان سر و کار داری باید از جن و پری توی آب رودخانه صحبت کنی تا کودک نزدیک رودخانه نرود.  معادلات دیفرانسیل حرکت سیالات کودک را متقاعد نخواهد کرد.

واژه های آزادی و دمکراسی را طوطی وار گفته اند

مشکل اصلی فرهنگ مردم ایران است که واژه های آزادی و دمکراسی را طوطی وار گفته اند ولی درک نکرده اند. مثل بلغور همه ی اون اشعار مزخرف فارسی که ۹۹ درصدشون حرفی برای گفتن ندارند.  هنوز هنوزه مردم ایران این اشعار رو میخونند و شبیه آن مزخرفات اشعاری منویسند که مردم رو مثالا آگاه کنند و مثل زمان مشروطه به انقلاب تشویق کنند، با همون ریتم های اتل متال توتوله.

دل خوش از آنيم که حج ميرويم
غافل از آنيم که کج ميرويم
کعبه به ديدار خدا ميرويم
او که همينجاست کجا ميرويم
حج بخدا جز به دل پاک نيست
...شستن غم از دل غمناک نيست
دين که به تسبيح و سر وريش نيست
هرکه علي گفت که درويش نيست
صبح به صبح در پي مکر و فريب
شب همه شب گريه و امن يجيب
 انگار یک دهاتی به یک دهاتی دیگردره نصیحت می کنه.  ولی خوب ما همین هستیم.

یک زمانی من شاید نصف غزلیات حافظ رو از بر بودم. حالا فکر میکنم چقدر از مطالعه متون اصلی تاریخ فلسفه عقب افتادم. متون اصلی تاریخی که میتونست فکر من رو زود تر باز کنه به جای اون حافظ دروغگو ،سعدی بچه باز، خیام مشنگ، و مولوی گه. ء

همه ی این بزرگان زیر کتب با اهمیتی دارند که در آمریکا در مدارس مطالعه میشه و حتی در کتابفروشی های بازاری مثل "بوردرز" پیدا میشه: ء

فهرست نویسنده ها و موضوعات از کتاب برتراند راسل یا هر کتاب تاریخ فلسفه دیگه: ء

Chapter V. Parmenides
48
Chapter VI. Empedocles
53
Chapter VII. Athens in Relation to Culture
58
Chapter VIII. Anaxagoras
61
Chapter IX. The Atomists
64
Chapter X. Protagoras
73
Part II. Socrates, Plato, and Aristotle
82
Chapter XI. Socrates
82
Chapter XII. The Influence of Sparta
94
Chapter XIII. The Sources of Plato's Opinions
Chapter XXIII. Aristotle's Physics
203
Chapter XXIV. Early Greek Mathematics and Astronomy
208
Part III. Ancient Philosophy after Aristotle
218
Chapter XXV. The Hellenistic World
218
Chapter XXVI. Cynics and Sceptics
228
Chapter XXVII. The Epicureans
240
Chapter XXIX. Stoicism
252
Chapter XXIX. The Roman Empire in Relation to Culture
270
Chapter XXX. Plotinus
284
Chapter I. General Characteristics
491
Chapter II. The Italian Renaissance
495
Chapter III. Machiavelli
504
Chapter IV. Erasmus and More
512
604
Chapter XIV. Locke's Political Philosophy
Chapter XXIV. Schopenhauer
753
Chapter XXV. Nietzsche
760
Chapter XXVI. The Utilitarians
773
Chapter XXVII. Karl Marx
782
Chapter XXVIII. Bergson
791
Chapter XXIX. William James
811
Chapter XXX. John Dewey
819
Chapter XXXI. The Philosophy of Logical Analysis

حس گذشته






نقاشیهایی بی نهایت بازاری و ناهنرمندانه برای القاء یک رویا، بوجود آوردن یک حس گذشته و فروش.  حتی بعضی از مدل های قیافه مردونه دارند و بعضی قدهای بلند اغراق آمیز. حتی ایده این نقاشیها از نقاشی های رنسانس کپی شده که اسطوره های باستان را به نقش در آورده اند.  بلی اروپایی های قرن ۱۴ تا ۱۷ حق داشتند مفتون یونان باستان باشند چون مجسمه های زنان باستان به زیباترین فرم در دست بود و موجب حیرت اروپایی ها.



   .

ما تاریخی از خود نداریم چون اهل نوشتن نبودیم و نیستیم.  حالا پس از صد ها و هزاران سال میخواهیم خود و فرزندنمان را گول بزنیم. هر چند جهان حقیقت را در مورد ما میداند.


  این نقاشی های بازاری را مقایسه کنید بامجسمه های یونانی چند قرن قبل از میلاد.  ء

دنیا باید از آمریکا قدر دانی کنه


شما بد نیست به یاد بیارین چطور ارتش آمریکا ۷۰ سال پیش به داد اروپا رسید. چه طور کویت رو از دست عراق نجات داد و چگونه مردم افغانستان رو از دست رژیم دیوانه طالبان. دنیا باید از آمریکا قدر دانی کنه. شما خودت رو بگذار جای خیلی از کسایی که داشتن در اردوگاه های هیتلر می میمردند و به یک باره ارتش آمریکا ظاهر شد با تانک و نجاتشون داد. مردم ایران باید دست جهان غرب رو ببوسند.

شما بخونید ببینید در ایران سال ۱۸۸۰، مردم با الاغ یک هفته از تهران طول میکشید برن کاشون و چند با در چاپار خانه ها باید چهارپا عوض میکردند. هندوستان سیستم قطار داشت و همه اروپا و هند و ترکیه تلگراف داشتند. اگر غرب نبود ما الان با الاغ حرکت میکردیم.

‌ نفت ایران

آمریکا به‌ قدری مهتاج به‌ نفت ایران است که سی ساله این نفت رو تحریم کرده. بنازم به خرد مردم ایران که بعد از این همه سال صحبتها و جدل هنوز همون خیالات ۳۲ سال پیش رو دارند که ما نفت داریم و همه نفت ما رو میخوان بدزدند.

Sunday, September 26, 2010

آزادی مذهب و دین جقنبوقیه

و واقعا به آن اعتقاد دارید؟

مثالا اگر در ایران فردا، شخصی واضحا" شیاد، پیدا شد و ادعای پیامبری کرد و با چاپ کتاب،اجرای برنامه های تلوزیونی و نمازهای گروهی عجیب و غریب در اماکن عمومی هر روز توانست عده زیادی را به دین دروغین خود (به نام جقبوقیه) جذب کند و اکثریت آراء مردم را در حرکتهای سیاسی به دست آورد، آیا شما همچنان آماده هستید به چنین کسی احترام بگذارید؟

 آزادی مذهب یعنی آزادی برای تمام مذاهب، نه فقط برخی مذاهب شناخته شده.   ء

آزادی در مذهب با مذهب در جامعه ی آزاد فرق دارد.

ما میخواهیم از این قانون ابتدایی شروع کنیم و به قوانین دیگر برسیم. آزادی سخن و مذهب از قوانین اولیه هستند که باید به تصویب شما برسند. رای شما چیست. ما باید قبل از ساقط کردن رژیم برنامه آینده خود را بدانیم و دموکراسی را درک کنیم.

آیا نظر شما در مورد آزادی مذاهب حتی عقب تر از ادعای کوروش است؟

یکی از مذاهب پر قدرت در صنعت هالیوود و در میان هنر پیشه هایی چون جان تراولتا و تام کروز مذهب ساختگی ساین تالوژی است حدود ۶۰ سال پیش اختراع شد.  این مذهب چنان قدرتی در هالیوود دارد که به شوخی میگویند، تا به آن یا یهودیت اعتقاد نداشته باشی در هالیوود به جایی نمیرسی.   ء


درک دموکراسی


آیا شما دموکراسی را درک میکنید؟
 
آیا شما به دموکراسی اعتقاد دارید؟
مثلا اگر۵۱ درصد مردم ایران دوباره رای بدهند که دولت باید تحت موازین اسلامی عمل کند، آیا شما به این رای اکثریت احترام خواهید گذاشت؟


 یا مثلا اگر ۵۱ درصد مردم ایران  رای بدهند که زنها نمیتوانند بدون حجاب در عموم ظاهر شوند.     ء


آیا شما واقعا به آزادی سخن اعتقاد دارید؟
  مثالا اگر در ایران فردا، کسانی دست به چاپ کتابهایی یا ایراد سخنرانی هایی زدند برعلیه الله، محمد، شیعه، عرفان، کوروش کبیر، ایران باستان، بهاییت، کمونیسم، دموکراسی، حافظ، خیام، شاملو، فروغ فرخزاد، شجریان، اندی و کورس، یا حتی زبانم لال، گروه سندی، آیا شما همچنان به آنها احترام میگذارید و به آنها اجازه فعالیت میدهید؟  اگرهر روز عده زیادی به این اشخاص گرویدند و هر روز آن تفکر شایع تر شد چطور؟





آیا  شما آزادی مذاهب را درک میکنید؟ 
و واقعا به آن اعتقاد دارید؟
مثالا اگر در ایران فردا، شخصی واضحا" شیاد، پیدا شد و ادعای پیامبری کرد و با چاپ کتاب،اجرای برنامه های تلوزیونی و نمازهای گروهی عجیب و غریب در اماکن عمومی هر روز توانست عده زیادی را به دین دروغین خود (به نام جقبوقیه) جذب کند و اکثریت آراء مردم را در حرکتهای سیاسی به دست آورد، آیا شما همچنان آماده هستید به چنین کسی احترام بگذارید؟  
   

 
خوبی دموکراسی به اینه که احتیاج به جدل نیست، هر کس حرف خود را به صورت سیاه و سپید بیان میکند و رای اکثریت میبره.    ء

غرض

                                                                                                               
"آنهایی که در مورد اعمال دولت چیزی می گویند، غرض دارند." 
                                                                    امام خمینی


"آنهایی که در مورد رفتار من چیزی می گویند، غرض دارند." 
                                                             مردم دلیر ایران


مالیات

افراد فقیر همیشه فکر میکنند فرد ثروتمند آنها را فقیر کرده. این فرهنگ فقر است.  فقر و ثروت همه ی کشور ها و همه ی افراد به خاطر تصمیم های آنهاست. ما در کشور های پیشرفته، مالیت سنگینی از طبقه ثروتمند میگیریم و به فقرا کمک میکنیم تا درصد جنایت کنترل شود. البته این کار همان قدر نا عادلانه است که گرفتن... از فقیر و دادن به ثروتمند. ولی تفکر بر این است که بهتر است به فقیر از پیش کمک کنیم تا بخواهیم بعدا تاوان جنایت و فحشا حاصل از فقر را بدهیم. کمکهای مالی در کشورهای پیشرفته، به اسم اعانه و کمک است و در حقیقت رشوه ای است به طبقه ای که میتواند تبدیل به دزد و جانی شود. همه انسانها در فقر و فشار میتوانند تبدیل به جانی شوند. نکته ای که در روانشناسی ثابت شده است.

خلاصه فرهنگ ایران

فرهنگ ایران:

تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف تعریف تعارف تعارف تعریف


دلال یا پیامبر

چیزی که ایران بهش احتیاج داره یک دلاله که معامله رو جوش بده. اشکال اصلی غد بودن مردم ایران است که مسئله رو دو دو تا چهارتا نمی بینند. اگر شما توی کاخ سفید میشستی و حرف های بوش یا اوباما را میشنیدی (یا ایادی حکومت اسلام رو) میدیدی مسئله خیلی ساده است و بزرگترین مشکل همیشه آراء عمومی. عموم مردم ایران، عموم مردم آمریکا،عموم قشر سرمایه دار، عموم دار دسته های اسلامی ها در منطقه وغیره. مردم ایران این رژیم رو نمیخوان، مردم آمریکا این رو شنیدن و اونها رو نمیخوان، دولت آمریکا هم اونها رو نمیخواد. پس معامله یک خورده پول کم داره تا توافق و نقشه ریزی.
من سالهاست میگویم:
BOMB IRAN!

حالا تازگی حسین خمینی هم همینو گفته. ولی مردم ایران نمیفهمند بمباران ایران چه موهبتی است چون بی ورزه هستند، ندونم به کار و نا بالغ. مثل مادر من که همیشه از بنایی تو خونه فرار کرده. ء

احتیاج به یک دلال است یا یک پیامبر جدید. چون مردم ایران حرف دو دو تا چهار تا تو کتشون نمیره (مادر من از دلال بدش میاد)، همیشه باید تحت تاثیر یک نیروی نهانی از بالا متحد بشیم. پس شاید خمینی نقش یک پیامبر را بازی کرد و ما این دفعه هم باید مردم رو با یک پیامبری خر کنیم.  البته مردمی که احتیاج به خر شدن داشته باشند نمیتونن فردا یک کشور سالم رو بسازن. 

در غرب کسی دشمن مردم ایران یا آفریقا نیست. اینها توهمی بیش نیست و بیشتر موجب عقب افتادن ما است. غرب از خدا شه که ایران یا آفریقا به رشد برسن، این افکار انی منی رو از سرمون بیرون کنیم لطفا. ء
خود  شما آیا مخالف این هستی که یک نفر مسکین در شهرت به یک زندگی خوب برسه؟ نه. ولی مطمئن باش افراد فقیری رو در شهر خودت پیدا میتونی بکنی که فکر میکنن تو و کسانی مثل تو نمیخواهند اونها به ثروت برسند. این تفکر و فرهنگ فقر است. ء

انشا نویسی در زبان انگلیسی

در روش انشا نویسی در انگلیسی میگویند متن باید به چند نکته تقسیم شود و هر نکته در یک پاراگراف، و هر پاراگراف باید نکته اصلی را به طور روشن ("تاپیک سنتس")، ابتدا بیان، و سپس توجیه کند.

پاراگراف نوشتن معمولا یک کلاس ۳ ماهه است و اکثر هم وطنان عزیز و غیور و محترم من (شکر های زیادی رایج در گفته های ما) به این نکات الطفات ندارند. یعنی یک پاراگراف ۳ نکته مختلف ممکن است داشته باشد و همه توجیه باشد و هدف نا معلوم. ء
 

البته نوشته های خود من از همه بد تر است. بگذریم. ء

ریشه فقر و ثروت

  فقر و ثروت همه ی کشور ها و همه ی افراد به خاطر تصمیم های آنهاست.  ما در کشور های پیشرفته، مالیات سنگینی از طبقه ثروتمند میگیریم و به فقرا کمک میکنیم تا درصد جنایت کنترل شود.  البته این کار همان قدر نا عادلانه است که گرفتن از فقیر و دادن به ثروتمند.  ولی تفکر بر این است که بهتر است به فقیر از پیش کمک کنیم تا بخواهیم بعدا تاوان جنایت و فحشا حاصل از فقر را بدهیم.  کمکهای مالی در کشورهای پیشرفته، به اسم اعانه و کمک است و در حقیقت رشوه ای است به طبقه ای که میتواند تبدیل به دزد و جانی شود.  همه انسانها در فقر و فشار میتوانند تبدیل به جانی شوند.  نکته ای که در روانشناسی  ثابت شده است.  

Saturday, September 25, 2010

تشبیه ملک و مقاطعه کار

نازنین جون،
بگذار یک مثال برات راجب وضعیت ایران و آمریکا بیارم که خیلی کمک میکنه.    ء


  خیلی ها توی یک خونه خرابه زندگی میکنن و نمیتونن تعمیرش کنن.  ولی تک و توک، مردم تو خونه هایی زندگی میکنن که اگر درست بشه ارزشش خیلی بالا میره.  خیلی از مقاطعه کارها دوست دارن با یک همچی افرادی قرار بگذارن، خونشون رو درست کنن و سود رو با هم تقسیم کنن. البته خیلی ها این موقعیت رو ندارند و خونه شون اگر هم درست بشه زیاد نمی ارزه. من متاسفم. از طرف دیگه خیلی وقت ها درصد بالایی از اون گروه خوش شانس هم اشکال شون اینه که نمی تونن منطقی فکر کنن، ترس دارن، خیالات می کنن که همه دزدند و غیره .  چون خداییش اگر یک اشکالی نداشتن با وجود ملکی به این مرغوبی به خرابی نمیرسیدن .(مادر خود من ملکی داره  ۲۰ سال خالی افتاده در تجریش تهران که همیشه عده ای خواستند صاحبش بشن و ما سالهاست از ایران به دوریم)

حالا فرض کن یک خونه ی خرابی در یک محله ی عالی هست که اکازیون خیلی خوبیه برای همکاری و علاوه بر اون یک عده گنگ (گانگستر یا
آدم کش یا قاچاقچی) توش نشسته اند و صاحبان اصلی رو گروگان گرفتن و همه جای شهر آتیش به پا میکنن، دیوارها شهر، اتوبوس ها پارکها و همه جا رو کثیف میکنن. شهرداری و مقاطعه کارها و هر چی صاحب ملک هست از این وضعیت بدشون میاد چون جلوی کار مفید با آشوب و ترور ( وحشت) گرفته شده و قیمت املاک افتاده پایین.  کسی خرید نمیکنه و این بازار بد موجب شده کسی ساخت هم انجام نده.  من این داستان رو به چشم خود در محله های خیلی  بد در آمریکا دیدم. و همیشه در این حالت ها، مشکل اصلی، متحد کردن مردم منطقه و حومه هستش چون به گنگ و زور عادت کردن. رو راست، درست مثل خیلی از مردم ایران میگن: ما آسه میریم و آسه می آییم و کاری به کسی نداریم، و همینجور در منجلاب میمون.    ء 


ایران ثروت نفتی داره و مرغوبه و داره حیف و هدر میشه.  همه ی دنیا هم از دست آتیش به پا کردن های حکومت به تنگ اومدن.  شاید شما در ایران این رو نمی بینید.  خیلی از کشور های فقیر نه استعداد ایران رو (نفت + عقل) دارند و نه حاکمین آشوب گری در حد آقایان بر سرشون هست. پس خیلی فرق میکنه.   ء


امید وارم حرف مرا از سر خیر خواهی ببینی چون مثالش رو با چشم دیدم و هدفم آگاهی دادنه.  مردم ایران، آمریکا رو درست درک نمیکنن و همیشه از روی خیالات فکر میکنن.    ء


در ضمن ثابت شده، مردمی که بیشتر اهل زند و بند هستن، بیشتر سخاوت دارن ( یعنی به بقییه راه میدن) و ثروتمندتر میشوند .  داستان این تحقیق بلنده و در چند خط نمیشه خلاصه اش کرد.    ء
ببخشید.

ای مردم ایران، من رو بکنید رهبرتون


ای مردم ایران، من رو رهبرتون کنید، یک کاری میکنم در مدت سی سال برسین به آمریکا. اول از همه باید برین تو خیابون ها و شعار بدین:

 لاو تو یو اس ای
لاو تو یو اس ای

بعد بگین:

عشق منی یو اس ای، ظلم شکنی یو اس ای

نه این دومی بیشتر برای خنده خودمونه.  ولی شعار اولی مثل توپ تو آمریکا میترکه.  چون چند تا چیز رو با هم نشون میده.  یک - مردم ایران از آمریکا کمک میخوان، دو- ازشعارهای تحمیلی گذشته پشیمون هستند. سه- مردم با حالی هستند و اهل مزاح، عشق، همکاری و نه دشمنی.  این  شعار"لاو تو یو اس ای" کدورت های گذشته رو با شوخی بر طرف میکنه و تو تمام روزنامه ها و تلوزیون ها پخش میشه.  تازه به مراتب بهتر از اون الله اکبر قبلی است.  الله اکبر یعنی ما هنوز خریم.  حالا باز "آمریکا اکبر" یک چیزی یا "دموکراسی اکبر".    ء

یک شعار دیگه که میتونه مثل توپ تو آمریکا صدا کنه، شعاریست که متاسفانه مردم ایران معنیش رو نمیفهمند و از روی سوء تفاهم ازش میترسند.  حالا من توضیح 
میدم. این جمله انگلیسی در فارسی اشتباه تلقی میشه.  جمله "بام آی رن" یعنی با بمب جمهوری اسلامی را ساقط کنید (نه مردم رو) که چیز خیلی خوبیه.   و بام به معنی صاف کردن مرز و بوم نیست و لطفا آن شعار مسخره چو ایران نباشد رو سر ندین جون من، خیالات بسه.  پوزش میخام از دوستان ولی حمله آمریکا حمله دشمن نیست. حمله دشمن دشمن است، کسی که میتونین در صورت بلوغ فکری باهاش معامله کنید.  ء


بعد از این شعار ها من با اجازه و از طرف مردم ایران با رفقای آمریکایی و اسراییلی گاوبندی و معامله میکنم چون من تخصصم زند و بند مالی است.  بهشون میگم مردم ایران راغب هستند وعاقل، شما پس فردا نباید مثل عراق بچه داری کنین با ایرانیها. مردم ایران قول میدن فقط یک ماه مزاحم شما بشن. بیایید رژیم رو ساقط کنین، ما مردم ایران خرج جنگ یک ماهتون رو کم کم با پول نفت میدیم، پول زیادی هم نمیشه.

بعد هر کسی در هر زمانی با این دولت همکاری کرده محاکمه میشه و خوب و بدش میاد تو ترازو از بنی صدر تا سروش و موسوی و احمقی.  هیچکس هرگز اعدام نمیشه تا ابد چون ما از همه جهان میخواهیم جو بزنیم در انسانیت. ولی همه شون حساب پس میدن.    ء

مردم و دولت آمریکا نمیخوان وارد جنگ بشن به سه خاطر:یک- خرج زیاد (پول و کشته) و دو- پیامد های بعدی به خاطر بی عرضگی مردم کشورهایی مثل عراق و سه- نا رضایتی مردم منطقه در مورد دخالت آمریکا و ننه من غیبم اونها تا ابد.  مردم ایران هم کمی بی عرضه هستند ولی اگر از قبل نقشه کشیده باشند و مردم ایران و آمریکا تفاهم داشته باشند اشکال خیلی کمتره خواهد بود.  همه کارها رو با معامله و زند و بند و تفاهم میشه حال کرد، یعنی حل کرد.   ء 

این  مطلب کمی جدی و کمی شوخیست ولی به آن فکر کنید.

کتاب کتاب کتاب

کتاب کتاب کتاب

http://pdf.tarikhema.ir/archive
http://www.derafsh-kaviyani.com/books/

Friday, September 24, 2010

ادعای انواع معانی نهانی برای اشعار حافظ و خیام


  اکثر کسانی که به زنها تجاوز میکنند یا بدون خیال آدم کشی میکنند به فکر آینده و گذشته نیستند و فقط به فکر این لحظه هستند.      ء 

اکثر حیوانات حرفهای خیام گوش میکنند و به فکر آینده و گذشته نیستند و فقط به فکر این لحظه هستند.     ء


حتی اگر حقیقت این بود که خیام منظوری دیگر داشته است و نباید فقط  به ظاهر شعر او نگریست، که البته حقیقت این نیست، باز باید گفت خواندن این رباعیات برای توده ی مردم مفید نیست چون پیام سطحی آنها، تشویق به باده نوشی و بی خیالی است نسبت به گذشته و آینده.      ء

        افرادی که برای اشعار حافظ و خیام انواع معانی نهانی و ما ورای سطحی ادعا میکنند مانند همان افرادی هستند که برای آیات قران یا رفتارهای غیر انسانی محمد بن عبدلله  انواع و اقسام  تعابیر و توجیهات می بافند.  ولی ما میدانیم منظور محمد از دخول با یک دختر ۹ ساله چه بوده است و جدا از منظور او، در تاریخ بعد از اسلام نیز بسیاری این رفتار را ادامه داده اند.  حتی اگر دلیل نهانی برای این رفتار محمد بوده باشد، به هر حال عده زیادی او را با نگارش سطحی دنبال کرده اند و در هر دو صورت کار او زشت بوده چون سر مشق بدی برای دیگران بوده حتی اگر از روی دلیل خاصی بوده باش.   ء

پس شعر خیام و حافظ در هر صورت سر مشق بدی برای عموم است. باشد که ما اینان را همان گونه که هستند بدانیم و نه چیزی برتر.  یعنی تبلور فرهنگ انفعال، تنبلی، شکست خوردگی، رندی، گدایی، رطل گرانی، مستی، بی قیدی، بی خیال فرشی و بیا تو با کفشی.                     ء

خودکشی صادق هدایت



رسیدن خیام به اینکه اسلام دروغی بیش نیست، شاهکاری نبوده است، چون در زمان خود محمد، یعنی زمان جاهلیت اعراب، بسیاری از دوستان و دشمنان محمد او را باور نمیکردند. اکثریت مردم مکه و یثرب با صدای بلند مخالف محمد بودند چون او خدایان ایشان را انکار میکرد. خود قران پر است از لعنت به این افراد.  ما چقدر بیسواد و بد بخت بودیم که باید صدها سال بگذرد و کسی چون خیام به قران نگاه کند و به ما بگوید اینها حرفهای مفت است.       ء

  هر کسی که قران را جمله به جمله بخواند به ساختگی بودن آن پی میبرد، انگار چند دانشجوی دبیرستانی در مدت زمان خیلی کوتاه، شاید چند شب قبل از مهلت تحویل  پروژه، چند تا کتاب مرجع را کپی کرده و سمبل کرده اند و تحویل معلم داده اند.  چون هر جمله قران چندین غلط املایی، دستوری، تاریخی، علمی، منطقی و نقیض جملات پیش و غیره دارد.  مثالا داستان یوسف و داستان موسی سه چهار بار در قران تکرار میشوند و هر بار یک جمله در میان، جسته گریخته و جا افتاده به طوری که برای درک داستان باید این ۳ یا ۴ تکرار را جمله به جمله به هم دوخت تا داستان معنی بدهد (صحت تاریخی یا شباهت به اصل داستان، قضییه ای دیگر است).   ء

دشمنی خیام با اسلام و تعبیر سیاه و سپید او از آینده نباید موجب دنباله روی ما از تفکر ساده اندیش او باشد.  تفکر خیام منفی و منفعل است و انسان را به شکست یا خودکشی می رساند. آیا کسی تا کنون بر پایه افکار خیام خودکشی نکرده؟ چه مثالی بهتر از صادق هدایت که شیفته ی اشعار خیام  و از اولین ناشرین رباعیات در قرن بیستم در ایران بود.                              ء
 




اول یک سوزن به خودمان بزنیم بعد یک جوال دوز به دیگران.

برای آقایان هخامنشیست باید داستان جیمز واتسن، یکی از کاشفین دی ان ای، را بگویم که در سال ۲۰۰۷ حرفهایی در مورد هوش سیاه پوستان زد و در پایان همان سال یک موسسه ژنتیک اعلام کرد واتسون ۱۶ درصد ژن سیاه پوست در خود دارد.  شاید بعضی ها این اخبار مشهور را در سالهای کذشته نشنیده باشند چون در حال مطالعه و افتخار به لشکر کشی و غصب ارمنستان به دست هخامنشیان بودند.  اول یک سوزن به خودمان بزنیم بعد یک جوال دوز به دیگران.    ء
 



http://en.wikipedia.org/wiki/James_D._Watson#Avoid_Boring_People.2C_UK_book_tour

قوانین ابتدایی


فکر میکنم بد نیست قبل از اینکه یک قانون اساسی برای کشور آینده مان بسازیم، یک سری قوانین ابتدایی برای کامنت کذاشتن در اینترنت درست کنیم. من قوانین خود را در این ایالات صفحه هات خود میگذارم اگر دوست نداشتید میتوانید شرکت نکنید.

  من در آینده نظریاتی را که در آنها اتهام، توهین شخصی، برچسب، شعارهای تکراری، مطالب بی ربط از نظر من، و هر گونه شعر وجود داشته باشد را فقط به مدت ۳۶ ساعت نگاه داری خواهم کرد.  شما چه فکر میکنید؟

  هر ناشر مجله ای حق دارد در نشر افکار کنترل داشته باشد و مردم میتوانند نشریه ای را انتخاب کنند که افکار ناب تری مطابق میل آنها در آن است.  آیا اشتباه میکنم؟

مطلق وجود ندارد؟؟




این حرف اشتباهی است .یک ملوکول آب یک مولوکول آب است.  برخی چیزها مطلق هستند و برخی نیستند. یک کیلو ماسه یک کیلو ماسه است ولی یک نقاشی آبستره لزوما یک معنی خاص ندارد. باور به اینکه نقشه نکشیدن در زندگی و بی خیالی موجب شکست میشود، احتیاجی به مراجعه به مقالات علمی و استفاده از آمار، آزمایشات علمی با گروه های جمعی کنترل شده ندارد همانطور که ۲+۲=۴.  


  در جواب:
مطلق وجود ندارد و هر پدیده ای قابل نقد است حتی یک شاخه گل "رز"
پایه و اساس نقد واقع بینی ست نه ایده آل گرائی

گریه و خنده

 حیوانات گریه نمیکنند چون آنها به حرفهای خیام گوش میکنند و به فکر آینده و گذشته نیستند و فقط به فکر این لحظه هستند. خنده هم نمیکنند چون استفاده از خرد در تجزیه تحلیل شرط اول خنده است. البته من این یکی را از برگسون یاد گرفتم:

Laughter: An Essay on the Meaning of Comic
http://www.authorama.com/laughter-1.html

من گریه نمیکنم ولی گاه اشک در چشمهایم جمع می شود. کلا هورمون تستسرون احتمال گریه را خیلی کم میکند و پروژسترون بالا.  این مساله و مسائل بسیار جالب دیگری از مطالعه افراد ترانس جندر بر میآید.    ء

Thursday, September 23, 2010

آخوندیزم درونی اغلب ما ایرانیان؟؟؟

فکر میکنم آخوندیسم واژه مبهمی باشه.     ء

 پدیده آخوند پاسخی به نیازهای فرهنگ ایران است و بدین ترتیب، جزئی از خود ما.                              ء

  الله یک پدیده بسیار آبستره و ناملموس است و مردم پاگان بت پرست همیشه به یک الگو یا آیت ملموس احتیاج دارند که بتوانند لمسش کنند (یا او بتواند آنها را دست مالی کند، لول!!).  دین محمد این کاستی را واقعا داشت و مردم از روی الگوی موبد زرتشتی این آخوند یا کشیش را بوجود آوردند.                                  ء

  حال خصلت های آخوند و کشیش به خاطر مجموع فرهنگ مردم+ درس های مذهبی آنها است. همان طور که برخورد یک فروشنده اتوموبیل یا معلم مدرسه متناسب با کیفیت کالای آنها و تیپ مشتری یا مخاطب است.  فروش کالای بنجول به خریدار زرنگ یک طرز رفتار را می طلبد و تدریس کتب درسی خوب با دانش آموزان بد برخوردی دیگر.  البته همه معلم ها یک جور نیستند و همه ی آخوند ها نیز هم.                    ء

بزرگی ایران به متراژ ان نیست

به امید روزی که کرد ها و آذری ها به اندازه ای آزاد باشند که در صورت علاقه بتوانند از ایران جدا شوند.  این مردمان چرا نباید به صرف اولویتهای خود قوانین خود را احداث و اجرا کنند.  بزرگی ایران به متراژ ان نیست.  خیلی مضحک است که ما یاد ابعاد ایران باستان میکنیم و می انگاریم که بزرگی باستان ما که به زور به دست آمده بود نشانه بزرگی خرد و فرهنگ ماست.   . دروغ تا کی.  به انگلیسی میگوییم، اگر کسی را واقعان دوست داری به او آزادی بده. من خود را جای یک آذری یا کرد میگذارم و می بینم به زندانم.  شعار های تمامیت ارضی ایران شعارهایی ابلهانه است.   ء

 

مدل من برای تشریح رفتار مردم ایران


 رفتار ایرانیها در خارج کشور اغلب شوکه کننده به نظر می آید ولی اینها همان مردم ایران هستند که فقط به آزادی رسیده اند و بنا براین تنوع رفتاری بیشتری را نشان میدهند.  ممکن است فکر کنید مردم ایران فاسد شده اند یا بسیار خود باخته شده اند ولی حقیقت این است که آزاد شده اند از بند حکومت زور و از بند قوانین ناگفته اجتماعی که همیشه محدود شان میکرد.  و البته مردم ایران از زمان باستان به طور عجیبی علاقه به هر چیز خارجی داشته اند.    ء

یکی از مدلهایی که من برای تشریح رفتار مردم ایران به آن رسیده ام و خیلی خوب بسیاری از سوالها رو در مورد رفتار ما در زندان درون ایران و در آزادی خارج کشور توجیه می کند مدل دهقان است.     ء

مدل این است:  اکثر قریب به اتفاق ما ایرانیها از هرشهر و نژاد و تحصیلات، بیش از یکی دو سه نسل از دهات فاصله نداریم و تفکر ما علیرغم استفاده از کامپیوتر و تلفن دستی، همان رفتار ما در ده است.  رابطه ی ما با فرزند، همسر، بزرگتر، زیردست، حیوانات، گیاهان و محیط زیست، همان است که بوده با کمی تغییر البته.     ء

  تفکر ما تفکریست بسته با فرهنگ بیسوادی که در آن هر مطلبی دریایی بیکران است.  مطالعه قران، ردیف هفت دستگاه، اشعار فردوسی یا حافظ همه دریاهایی بیکران هستند و شخص باید در هر کدام سی سال مطالعه کند تا بتواند چیزی بگوید، البته از نظر این فرهنگ.  چون کسی علاقه به نوشتن و ثبت ندارد، کسی علاقه ای به ساده نوشتن ندارد و کسی علاقه به خواندن ندارد (چون همه کتب نایاب و نامهفوم اند).  مطالعه این کتب که همه قرن ها پیش به انگلیسی ترجمه شده بسیار راحت و ساده است. 

برای مثال،  شما کافیست کتاب گلستان را با ترجمه انگلیسی برابر خود بگذارید و در یک هفته یا کمتر کتاب را بخوانید و متوجه شوید که چقدر این کتاب سطحی است.  خواندن این کتاب به صورت اصلی آن برای اکثر ایرانیان صعب است چون ۳۰ درصد جملات و ۷۰ درصد واژه ها عربیست.  به همین صورت مطالعه قران کاری است نا ممکن چون گفته اند آنرا باید به عربی خواند.  ترجمه فارسی آن کلمه به کلمه است و نقص از ترجمه به نظر میآید، ولی در واقع اشکال از خود متن اصلی است که گویی توسط شخصی بی حافظه نوشته شده که یک در میان جملات را فراموش میکند و کلمات را میاندازد.    ء 


  شما اگر با فرهنگ اصیل غرب آشنا باشید و کتابهای کسانی چون شریعتی و ال احمد را بخوانید، فکر میکنید افکار یک دهاتی را خوانده اید و تعجب میکنید از استدلالی که ما را به سوی این افراد کشیده است.  یعنی تفکر دهاتی که در همه ی ما هست.    ء


  یکی از دوستان^ خوب فرمودند که جامعه ی طبقاتی ایران همیشه از دیرباز درصد بزرگی در طبقه دهقان و درصد کمی در طبقه اشراف و موبد داشته است. در همه تهاجمات و دگرگونی ها، این قشر اشراف بوده که از دم تیغ گذشته است.  یعنی این مردم همیشه به حال مرغی سر بریده بوده اند     ء

مردم ایران از بی آبرو ترین مردمان

در ایران از حافظ چنان بتی ساخته شده  به عنوان دژی در برابر تفکر دینی. باز آن تفکر سیاه و سپید ایرانی مردم را متقاعد میکند که دشمن دشمن، دوست است. اگر ساختن دیوار ۴۵ درجه به سمت راست نتیجه نداد، دیوار بعدی را با زاویه ۴۵ درجه به چپ بنا کنیم.  همیشه به گونه ای کج.

   ایرانیان نمیدانند که آنها در صحنه جهانی از بی آبرو ترین مردمانند. بی آبرو تر از اعراب.  از زمان حملات هخامنشی به یونان، ساسانی ها به روم، تا اسلام تا غزوه ها تا شیعه تا سفر نامه های اروپاییان در قرنهای ۱۷، ۱۸ و ۱۹ میلادی که ایرانیان را مردمی دروغگو و ایران را تله ای خاک و خرابه قلمداد میکردند تا انقلاب احمقانه اسلامی و گروگان گیری و کتاب "بدون دخترم هرگز" تا سنگسار ها و بی عرضه گیهای مردم ایران امروز در برابر سیاست درونی خود تا کثافت کاریهای بی حد ایرانی ها در خارج از کشور. بد نیست ایران و ایرانی از خواب بر خیزد.  ما تشنه ی افتخاریم ولی افتخار بدون خرد!     ء

بد نیست ما فرهنگ و تاریخ خود را از چشم دیگران مطالعه کنیم، اول سوزنی به خود زنیم و بعد جوال دوزی بر دیگران.  سعی کنیم وضعیت خود را آنطور که هست ببینیم و سپس به ترمیم آن بر آییم. یعنی این فرهنگ و تاریخ و نژاد را  دمی فراموش کنیم و ببینیم که در درجه اول همه مشتی انسانیم و بر تر از حیوانات در خرد.  یعنی نسل بعد از نسل باید بتوانیم جهانی بهتر بیافرینیم.  حیوانات نسل پس از نسل توفیری در زندگی نمی یابند ولی ما ایرانیها زندگی خود را بد تر هم کرده ایم، یعنی پست تر از حیوان.

تاریخ  هخامنشی، افتخارات احمقانه و تقلبی (مانند منشور تبلیغاتی کوروش کشور گشا)، نژاد و زبان خود را کنار نهیم و بگوییم به حکم انسان بودن ما میتوانیم بسازیم مانند گروهی انسان تنها مانده در جزیره ای.  به اشکالات خود و آنچه ما را فلج و بی عرضه میکند بنگریم.  تمام عناصری که ما را خود خواه می کند را شناسایی کرده و از تغذیه فکری کودکان خود خارج سازیم.  ما به کودکان خود از یک سالگی درس لوس بودن و خود خواهی میدهیم.  مقایسه رفتار اجتماعی کودکان ایرانی و غربی در مدارس آمریکا و اروپا تکان دهنده است.  کودکان ایرانی به طور میانگین بسیار بیشتر در حال داد و فریاد و به هم ریختن و کتک زدن هستند.  آنوقت شما با ایرانیانی آشنا میشوی که در این کشور ها به دنیا آمده اند و احساس بیگانگی میکنند که چرا با غربیها نمیتوانند اخت باشند و فقط با ایرانیها رفت و آمد می کنند.  ما نسلی که قابلیت هدایت جامعه را داشته باشد بوجود نمی آوریم، بلکه، نسلی خود خواه که در گیر منم منم است.  ایرانیها در همه جا در تکروی موفقند و در کار گروهی افتضاح.     ء

ایران و ایرانی در رابطه با جهان

به انگلیسی کتابهایی هست به نام "چگونه زندگی خود را نابود کنید" که با مزاح به شما میگوید از چه رفتارهایی دوری کنید.  این رفتار ها را شما در میان ایرانیان بسیار می بینید و از دهان شعرای ایران به عنوان پند میشنوید.     ء   
http://howtoruinyourlife.com/  مثالا
رفتار ایران و ایرانی در رابطه با جهان در این مطلب دیده میشود: 
بی خیال باش، غم نخور، منفعل باش، سطحی بر خورد کن، فکر کن رئیسی، خود خواه باش، کینه داشته باش (که عرب به ما حمله کرد)، خودت را با شراب و مواد نبود کن، تو خیالات زندگی کن، مهر دیگران به خودت رو تبدیل به کاری صعب کن.                                    ء 

How To Ruin Your Life

15. Be oblivious, ignorant, apathetic – be totally unconcerned with what’s going on in the world – it will all sort itself out without you anyways.

14. Be passive – watch a lot of television.

13. Be fake, superficial, and disingenuous. Get your sense of personal identity through your material possessions.

12. Have a sense of entitlement, a huge chip on your shoulder. Look down your nose at those turds and consistently let them know what you really think of their sorry, useless asses.

11. Be spiteful. Harbor resentments. Live in the past. Hold onto grudges as if they were little life-rafts on the Titantic.

10. Be selfish. Drive a gas-guzzling SUV so that America remains dependent on third world tribes and Bedouins that sponsor terrorism.

9. Be bitter, unsatisfied, ungrateful. Complain about everything. Be a hater. The glass is always half empty and the sooner those fucking morons realize it the better.

8. Be prejudiced. Make yourself feel superior to all others by verbally degrading them – especially minorities.

7. Be a hypochondriac. Whine alot. Cry alot. Diagnose yourself with numerous psychological afflictions that you read about in Allure Magazine – and don’t be afraid to tell people that you have ADD, General Anxiety Disorder, you could be slightly Borderline and there’s a hint of Bipolarity on your mother’s side. Embrace learned helplessness and make others feel sorry for you.

6. Live in the future. Imagine and fantasize that the future will be better and more prosperous than the present. Hence, go wildly into debt – because you feel so miserable right now that there could not possibly be a bottom beneath the one you’re already at. Don’t think that that $100 blouse is actually costing you $124 ($100 plus the $24 per year your maxed-out credit card charges you in interest), think about how much self-esteem and self-worth you will acquire with a mere swipe of plastic. Bet the farm that you will happy in the future when you’re rich.

5. Be irresponsible, ineffectual, indifferent. Be late for all meetings. Show them that your time is infinitely more valuable than theirs.

4. Have no personal integrity. Steal, lie, cheat – do whatever necessary to get ahead. Do unto others as if you were constantly staking your claim for status and personal identity. Hey, they would fuck you if they had the chance so you may as well fuck them first. Fuck ‘em all. Right?

3. Be self-destructive. Drink, smoke, snort, shoot – party like it’s 1999 – and make sure you do it while driving at high speeds around crowded cities. When a cop pulls you over, be belligerent - ask him, “What’s your fucking problem, pig???!!!”

2. Make it difficult or even impossible for others to love you. Be obnoxious, be aloof, be fear-based – combine all of the best traits from the above steps and embody them to the fullest extent humanly possible. If you’re really truly committed to ruining your life, sheer irresponsibility, ignorance, and indifference will not suffice: you must pro-actively work to ostracize and offend all other sentient beings until you’ve succeeded in alienating yourself 100%.

1. Try not to be born, try to be an abortion, try to miscarry yourself, try to not even be a glint in your father’s eye. If all that fails, kill yourself as quickly as possible.


(Special bonus points for all those who in the face of complete orgasmic blissful ectasy are able to utter the words, "This too shall pass...")

حفظ آثار ادب پارسی


کتابهاي حافظ، خيام، مولوي و نظامي گنجوي باید جزو گنجینه ادبی ما در دانشگاه ها مطالعه و پاسداری شوند ولی دستمایه فکری و فلسفی مردم و حکومتها نگردند.
در صحنه تاریخ امروز ایران، هم طرفداران دولت از مولوی نقل میکنند هم منتقدانی مثل سروش هم کسانی چون شجریان آنرا با افتخار می خوانند. انسان یاد آن داستان خود مولوی می افتد که میگوید، چهار کس را داد مردی یک درم...

ولی ما نباید با تملق و تعریف بیخود از این شعرا، آنها را تبدیل به بزرگترین متفکران جهان برای مطالعه جوانان خود کنیم چون مطالب بسیار بهتری برای پرورش یک نسل موفق وجود دارد. ء



من سالهای زیادی از عمر خود را هدر مطالعه حافظ، مولوی و خیام کردم که واقعا اتلاف وقت بود. چون در ایران تفکر بر این بود که این الاغ ها نمونه والای تفکر هستند. باورم نمیشود که تا سن سی سالگی اینها را هنوز میخواندم شاید چون کسی از نیتچه به من ...چیزی نگفته بود یا افلاطون و یا کسروی. وقتی روزی این حرف افلاطون را خواندم که در مخالفت با شعر میگفت اشکال آن این است که از طریق احساسات مردم را متقاعد میکند و نه از روی عقل، دیدم انگار سخن مردمان فردا را میشنوم و نه سخنان حکیمی که ۲۴۵۰ سال پیش میزیسته. همین حس در مورد کسروی میشود. چگونه چنین مردی چنین نگرش و شجاعتی داشته است؟

Wednesday, September 22, 2010

صحبت منطقی با مردم ایران

ادوارد براون که عاشق مردم ایران و فرهنگ آنها بود در کتاب "یک سال در میان ایرانیان" مینویسد در اکثر موارد، صحبت منطقی با مردم ایران نتیجه ای ندارد و شخص باید با آوردن یک بیت شعر از شعرای ایران و/یا آوردن یک آیه از قرآن، ایرانیان را متقاعد سازد.  این مشکل بارها برای او پیش می آید و اوابتدا این نکته را به خاطر نمیآورد ولی بعد از مدت درازی جدل، این را به یاد می آورد و با این کلک ایرانیها را در کوتاه زمانی متقاعد میکند که او را از تعارفهای خود رها کنند.  امروزه پس از ۱۳۰ سال گذشت از سفر او در ایران ما آیه قرآن را کنار گذشته ایم ولی شعر های ضد و نقیض شاعران ما ما را رها نکرده است.  اگر این کتاب را نخوانده اید، به نظر من پروازی است بر بال ماشین زمان تا همراه براون ایران و ایرانی سال ۱۸۸۰ را در تک تک شهر های ایران مطالعه کنید.  این کتاب به فارسی ترجمه شده و در دسترس است وآنرا  به انگلیسی در گوگل بوکس میتوانید پیدا کنید(اینجا).      ء


فیلم عکاس جنگ.

قسمتی از فیلم عکاس جنگ. در درون دوربین "جیمز ناخت وی" دوربین کوچک فیلمبرداری تعبیه میکنند تا همراه او لحظاتی را که عکاس مشهور ثبت میکند به صورت ویدئو مطالعه کنند.  فیلم جالبیست ولی نتیجه گیری من بعد از دیدن این فیلم سالها پیش این بود که عکاس علیرغم آنچه که میگوید، مانند یک جراح، به کار خود اصلا احساساتی نمی نگرد و در واقع به زشتی های زندگی عادت کرده است.    


http://www.youtube.com/watch?v=x3VoyjUP8hg

 

War Photographer is the 2001 Academy Award Nominee for Best Documentary Feature that follows preeminent war photographer James Nachtwey for two years as he bravely documents the harrowing realities of Kosovo, Rawanda, Indonesia, and the West Bank.

 

پیامی خصوصی از دوستی در اینترنت


Shahbaz Parsipour September 21 at 2:40am Report
قلی عزیز، ببخشید که دارم در مسج خصوصی و این همه طولانی برات این رو می فرستم اما در صفحه اصلی این یادداشتت جا نمی شد. حتی اینجا هم مجبورم در دو قسمت این رو برات بفرستم. امیدوارم حوصله کنی همه ش رو بخونی ...

ـ
قلی عزیز، (آخه این هم اسمه گذاشتی برای خودت؟ منو یاد یه جک خیلی خنده دار انداخت که اگر حوصله داشتی و یادت موند بعداً بگو برات تعریف کنم! :-}}})

نمی گم شما اشتباه می گی که انحطاط در ایران از قرن 12 شروع شد چون با معیارهایی که داری، که نادرست هم نیستن، کاملاً درست می گی ... اما به نظر من (دوستان هخامنشیست و کورشی من امیدوارم به خاطر این چیزی که می خوام بگم منو ببخشن بخصوص در این روزها که ناگهان مموتی هم دیگه کورشی شده!) انحطاط و پایان ایران واقعی، به ویژه پادشاهی / مینی امپراطوری پارس، با برپایی و آغاز سلسله ی هخامنشی شروع می شه ...

با برداشتی که شما و عده ای دیگر از روشنفکران خوب ایرانی و حتی غیر ایرانی از "تبلور فلسفه شکست" شعر حافظ و مولوی و خیلی های دیگه، حتی شاید خیام و فردوسی، دارید مخالفتی ندارم چون به نظر من به واقعیت عینی ما ایرانی ها نزدیک تره، ولی این تنها یکی از برداشت هاست هر چند می پذیرم از درست ترین ها، شاید حتی درست ترین باشه ...

با این وصف من حتی به این برداشت هم با دید مثبت و امیدوار نگاه می کنم، نه منفی و ناامید ... این رو هم می پذیرم که متأسفانه بسیاری از ایرانی ها حتی روشنفکر و با فرهنگ اصلاً با این برداشت موافق نیستند و به عنوان مثال، شاهنامه رو به عنوان "سندی بر برتری ایرانی ها" بر خیلی های دیگه، شاید همه ی دنیا می بینن. در حالی که برای من درست بر عکس، شاهنامه سند بسیار خوبی، شاید بهترین اسناد موجود تاریخی / ادبی است برای یادآوری خطاهای گوناگون ما ایرانیان یا هر ملت دیگری که مثل ما در شرایط مشابه بوده باشن، چه در گذشته و چه اکنون ... (حتی آثار کلاسیک یونانی و غیره هم وقتی درست بخونیمشون و بی طرفانه نگاهشون کنیم، می تونن چنین برداشتی رو که گفتم برای ما داشته باشن ...) و از دیدگاه من، اگر قرار باشه از شاهنامه و بسیاری از آثار مشابه دیگه، درسی یا پندی بگیریم، باید از شکست هاش پند بگیریم، بلکه دیگه اون خطا ها رو تکرار نکنیم ... (نمی خوام قپی در کنم، ولی در خود شاهنامه در جاهایی فردوسی نازنین خودش هم به این موضوع به اشکال مختلف اشاره کرده. مهم ترین نمونه ش هم احتمالاً همون کشته شدن سهراب به دست پدرش رستم و به ناجوانمردانه ترین شکل ممکن ...)

من حتی مشابه همین حالت نارسایی و نپذیرفتن واقعیت های جهان مدرن رو در امپراطوری ها و حتی پادشاهی های کوچک و بزرگ دیگه در دنیا هم می بینم که چطور به قول خود ما ایرانی ها، از اسب افتادن ولی از اصل نیفتادن ... حتی امپراطوری های رو به زوال امروز (به ویژه آمریکا که خیلی احساس پرشیای تکرار شده می کنه!) هم اگر عاقل باشن باید از شکست های گذشتگان، به ویژه امپراطوری پارس درس های خوبی بگیرن بلکه اندکی بیشتر دوام بیارن ...

ممکنه بعضی از شاعران ما رسماً بچه باز یا حتی به اصطلاح ملایم تر و انسانی ترش، همجنس گرا بوده باشن ولی نه همه شون. بیشتر این اشعار دستکاری شده و مخدوش هستن، به دلایل متعدد، و برداشت های بعضی از ایران شناسان بسیار محترم رو که ممکنه حتی مغرضانه هم بوده باشه نمی شه خیلی روش حساب کرد.

ولی آره، هنرمند و فیلسوف و نابغه ی همجنس گرا در فرهنگ های دیگر قدیم و جدید هم کم نبوده و نیست (از سقراط بگیریم و بیاییم تا برسیم به ...) پس نمی شه ایران رو، به ویژه ایران اسلامی اون دوران یا حتی همین امروز رو، خیلی مبرّا از این داستان دونست ولی دست کم امروزه ما این رو هم می دونیم که زندگی خصوصی افراد مهم و ترجیحاً مثبت فرهنگی رو (به نظر من حتی سیاسی رو) باید از فرآورده ی فرهنگی اونها جدا کرد ...

(البته من شخصاً این کار رو نمی کنم، بیشتر از روی همراهی با جمع دارم این رو می گم ... من ترجیح می دم حتی شده اندکی ژرف تر به داستان نگاه کنم و فرضاً چاپلین رو با دفاعیه مانندی که از خودش در فیلم «مسیو وردو» انجام داده در ترازوی ژاژخواهی قرار بدم نه از روی شایعاتی که عده ای مغرض به دلیل واهمه ی اغراق شده شون از کمونیزم در اون دوران داشتن به این انسان بزرگ نسبت دادن؛ شایعاتی که خود چاپلین عزیز هم دست کم در فیلم های "شاهی در نیویورک" و "عصر جدید" و حتی به نوعی در "دیکتاتور بزرگ" رسماً و به اشکال مختلف اعلام کرده که بیشتر یک انسان گرا و نهایتاً یک سوسیالیست معتدله نه یک کمونیست افراطی خودشیفته و خطرناک از نوع استالین ... در عین حال، "اِی-سکشواِل" بودن بسیاری از نوابغ رو هم فراموش نکنیم که اغلب با هموسکشوالیتی اشتباه شده، به ویژه از سوی منتقدین عوام گرا ...)
Reply:


s
قلی ایران نژاد September 21 at 11:17pm Report
منظور من اینست که شما خیلی از گفته های من رو اشتباه فهمیدید و تصویر اشتباهی از تفکر من دارید. تقریبا همه پیام های شما نکته ای به این سان در موضوعات مختلف نشون میده و من این رو قصور از خود میدونم. در واقع شاید چون نوشتن به فارسی برای من خیلی مشکل است. اگر خواستید روزی با هم می نشینیم به صورت مصاحبه و همه این سوال ها رو به صورت ویدئو برای عموم ضبط میکنیم. البته اشکال اینجاست که باز مردم ممکنه دچار سوء تفاهم شوند چون من دید بسیار مخصوصی و باید گفت تئوریهای خود را در مورد همه چیز دارم که اونها نیز باید تشریح بشه اول. ء
Shahbaz Parsipour September 21 at 11:05pm Report
ـ
نه دوست گرامی، سخنان شما به اندازه کافی روشن هست اما به هیچ وجه *به طور کامل* متقاعد کننده نیست چون متأسفانه شما هم دچار همان یک سو نگری هستید که بسیاری از ایراندوستان معصب هستند منتهی در جهت معکوس، یعنی طرف یونان را می گیرید.

در یونان امروز هم هستند کسانی که یونان را تنها مرجع فرهنگ جهان می دانند اما هستند کسانی هم که چنین فکری ندارند و حتی آن را رد می کنند. طرفداران این نظریه در خارج از یونان، به ویژه در اروپای غربی و آمریکا (و احیاناً اسرائیل) خیلی بیشتر از خود یونان است، فرضاً مثل وقتی که به تاجیکستان یا بعضی از نقاط پاکستان و هند می رویم و می بینیم فارسی را از خود ما اصیل تر و بهتر صحبت می کنند و تاریخ ما را حتی بهتر از خود ما می شناسند و حتی بیش از ما ایمان به این دارند که ایران مرکز رشد همه فرهنگهای باستانی بوده است ...

نسخه برداری (کپی کردن) هیچگاه یک سویه نمی تواند باشد مگر به طور موقتی، مثل دوران پیش از انقلاب که ایران یکسره از غرب نسخه برداری می کرد، حتی آنچه را که خود غربی ها معترف بودند که از شرق، مثل ایران و هند و چین گرفته اند! مثال: یوگا و بودیزم و غیره ... (بله، می دانم الان خواهید گفت که بودیزم و یوگا هم اصالتاً از یونان به هند رفته، شاید هم همین طور بوده، اما به هر حال تقریباً همگی غربیان یونان زده به این امر معترف هستند که یوگا و بودیزم مال هند و تبت و آن جاهاست ...

همه از نسخه برداری از چیزهای خوب و زیبا لذت می برند اما کمتر به ریشه آن معترف هستند. روشنفکر غربی اما، خوشبختانه بیشتر به دنبال ریشه یابی است اما بیشتر روشنفکران ایرانی متأسفانه این کار را نمی کنند.

با این وصف، کپی بودن صرف آثار ادبیات ایرانی، یا منحط بودن مطلق آن، حرف درستی نیست چون "صرف" و "مطلق" اصلاً وجود ندارد: همه چیز نسبی است و حتی مطلق بودن نسبیت هم به نظر من نظریه درستی نیست: حتی نسبیت هم نسبی است!

:))

مهر
سپاس
ـ
قلی ایران نژاد September 21 at 11:17pm Report
منظور من اینست که شما خیلی از گفته های من رو اشتباه فهمیدید و تصویر اشتباهی از تفکر من دارید. تقریبا همه پیام های شما نکته ای به این سان در موضوعات مختلف نشون میده و من این رو قصور از خود میدونم. در واقع شاید چون نوشتن به فارسی برای من خیلی مشکل است. اگر خواستید روزی با هم می نشینیم به صورت مصاحبه و همه این سوال ها رو به صورت ویدئو برای عموم ضبط میکنیم. البته اشکال اینجاست که باز مردم ممکنه دچار سوء تفاهم شوند چون من دید بسیار مخصوصی و باید گفت تئوریهای خود را در مورد همه چیز دارم که اونها نیز باید تشریح بشه اول. ء
Shahbaz Parsipour September 21 at 11:31pm Report
ـ
نه دوست گرامی، عرض کردم، اتفاقاً فارسی شما بسیار هم خوب و رساست. با مصاحبه و مناظره هم اشکال خاصی ندارم فقط مطلق گرایی شما در امر نسخه برداری از یونان و یونانیان، نه تنها توسط ایرانی ها که به وسیله همه دنیا، تا حد زیادی اغراق آمیز و خدای ناکرده متعصبانه نیز هست. تمام این ملل در دنیای قدیم از طریق جاده ابریشم (از چین و ژاپن بگیر و بیا تا هند و ایران و سپس یونان و اروپا و از جنوب هم تا آفریقا و حتی چه بسا تا آمریکا از طریق کشتیرانی) به یکدیگر متصل و تأثیرگزار بر یکدیگر بوده اند. مهاجرت از این سوی دنیا به آن سوی دنیا شاید امروزه سرعت و شدت بیشتری یافته اما در قدیم هم امکان پذیر بوده منتهی با روندی کند تر از امروز. در همین اسرائیل کنونی، در قدیم، اقوام مختلفی، حتی چینی ها، می زیسته اند، کما اینکه امروز هم چنین است چون محل تلاقی سه قاره بوده و هست. کسی منکر عظمت و حتی قدمت تمدن، فرهنگ و هنر یونان نیست، حتی نازیست ها در آلمان کلی روی این مطلب کار کرده اند و هنوز می توانید فیلمهایی را که فیلمساز معروف (یهودی و نه آلمانی) لنی ریفنشتال به سفارش هیتلر از آکروپولیس و هنر یونان ساخته در یوتیوب نیز ببینید.

ایران بزرگ هم تنها به پارس و هخامنشیان محدود نمی شده و نمی شود (اشتباهی که متأسفانه هخامنشیست ها می کنند آن هم بیشتر به خاطر پارسه که بنای بزرگ و زیبا و معروفی است) بلکه چندین ملت کوچک و بزرگ را در بر می گرفته که آنان نیز بر یکدیگر بسیار تأثیرگزار بوده اند.

شما همچنین حضور اقوام دیگر اروپایی (یا بعداً به اروپا رفته) همچون کِلت ها (احتمالاً همان وایکینگ های اسکاندیناوی) را بر کل منطقه ایران نادیده می گیرید. در خود شاهنامه هم اشاره ای به قومی که شاخ بر سر داشته اند، یا همان دیو ها شده (احتمالاً همان کلاه شاخدار بوده نه موجود افسانه ای شاخدار!) که به اذعان خود فردوسی، خط (اما نه زبان) و بسیاری از هنرها و فنون دیگر را به آریایی های تازه مهاجر از شمال شرقی (آسیای مرکزی) آموختند ...

شاهنامه اسطوره و افسانه مانند هست، اغراق آمیز هم هست، چون اغراق و جادو خود بخش بزرگی از افسانه سازی است، نسخه برداری هم زیاد دارد، اما حقایق بسیاری نیز در آن نهفته است. شاهنامه، برخلاف تصور بسیاری از ایران پرستان (نه ایران دوستان) در جهت بزرگسازی ایران نیست (هر چند در جهت بازگرداندن هویت و زبان پارسی به ایرانیان، به ویژه خود پارس ها هست) و همانطور که گفتم، دست کم برای من یک نفر، شاهنامه بیشتر جنبه ی خودشناسی و پی بردن به اشتباهات ما ایرانیان در طول تاریخ دارد تا قهرمان پروری کاذب و غرور ملی بی جا ...
ـ
قلی ایران نژاد September 22 at 12:21am Report
قربان شما متوجه برخی از گفته های من نشدین و تقصیر از من است. مثالا منظور من این بود که من خیلی آهسته تایپ میکنم وگر نه میتوانستم بسیار بیشتر بنویسم ولی شما فکر کردید من از کیفیت و روشنی زبانم میگویم. اگر سریع تر تایپ میکردم، همه سوء تفاهم های شما رو از گفته هام تصحیح میکردم که بسیارند. درود بر انسانهایی چون شما و خود شما. ء
Shahbaz Parsipour September 22 at 12:29am Report
ـ
اختیار دارید. بله من تایپ فارسی و انگلیسی را نسبتاً سریع و از همه مهم تر ده انگشتی و حرفه ای (تاچ-تایپینگ) می زنم. حق دارید، کامنتهای طولانی من هم مثل پرگویی و حتی گزافه گویی می شود!
:)
به هر حال من هم همیشه گفته ام: اگر تأثیر فرهنگهای دیگر بر خود را در نظر نگیریم، مشکل بتوان به درستی بر تأثیر فرهنگ(های) ایران بر دیگر فرهنگ ها نیز سخن درستی بر زبان آورد.

درود بر شما نی
مهر
سپاس

ـ
قلی ایران نژاد September 22 at 12:38am
نه اصلا. من به شما غبطه میخورم. پس باید از طریق اسکایپ صحبت کنیم. شاید مزاحم شما شم برای تایپ یک مصاحبه یا مناظره با هم. به نظر من شما مطالبتون رو توری بنویسید که برای همه قابل استفاده و نشر باشه. من خیلی از گفته هایم را در بلاگ ثبت میکنم تا هم دیگران مصرف کنند و هم گم نشوند.
Reply: